ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

سلام.من در سال اخر دانشگاه به یکی از دوستای نزدیکم بشدت وابسته عاطفی شدم ودر ماههای اخر این رابطه بسیار بیشتر ونزدیکنر شدوبطوری که دوری از همدیگه حتی به مدت چند ساعت هم برامون سخت بود اما اکنون که هر دو فارغ التحصیل شده ایم این دوری بسیار عذاب اور شده وتمامی کارهای منو مختل کرده وبسیار افسردگی گرفتم وشبا همیشه از ذلتنگی تا دیر وقت گریه میکنم.بارها تصمیم به قطع رابطه یا کم کردن آن گرفتم اما اصلا نشد وبعد ازچند روز حالم خیلی بد شد و واقعا دیوانه شدم تا اینکه دوباره مجبور شدیم رابطه مون رو مثل قبل داشته باشیم.ما تموم طول روز رو بهم پیام میدیم وشایددست کم روزی40-50پیام ردوبدل کنیم.این موضوع واقعا برام خیلی سخت شده میخوام کمکم کنید که با این وضعیت واین وابستگی چطور کنار بیام.خیلی ممنون.


مشاور (اکرم اکبری)

با سلام. دوست و دوست یابى از نیازهاى واقعى زندگى است و داراى فلسفه خاصى است، اما آنچه مهم است این است که در این راستا همچون دیگر جنبه‏هاى زندگى رعایت اعتدال لازم وضرورى است؛ به عبارت دیگر، علاقه به دوست، احساسى پاک و لطیف است اما همواره باید عواطف با تعقل همراه باشند و عقل و منطق علاقه افراط گونه و آسیب زننده را تأیید نمی کند. باید بدانیدافراط در دوستی می‌تواند آسیب‌های زیادی را به دنبال داشته باشد.شماباید به گونه‌ای برنامه ریزی کنید که حلقه ارتباطی تان به یک یا چند نفر محدود نشود. فرد باید روابط اجتماعى خود را افزون سازد تا عمل جانشینى به طور عادى انجام گیرد و انرژی روانی او بین چندد نفر تقسیم شود و متمرکز بر یک نفر نگردد.تجربه نشان داده چنین دوستی‌هایی بیشتر در افرادی که دارای گرایشات مذهبی نیستند دیده می‌شود، بنابراین می‌توان با افزایش انگیزه‌های دینی در خودتان؛خود را در برابر دوستی‌های افراطی بیمه کنید. این گونه دوستی‌های افراطی باطبع برای شما اسیب های زیادی را به همراه خواهد داشت؛با اگاهی به این اسیب ها میتوانید بیشتر بر روی احساسات خودتان غلبه کنید. زمینه فعالیت ورزشی را برای خودتان فراهم کنید به گونه‌ای که حداقل هفته‌ای سه بار در هفته ورزش کنید.بیاموزید که خودتان را دوست داشته باشید؛ مشکل اغلب افراد وابسته این است که معمولاً خود را دست‌کم می گیرند و به خود توجهی نشان نمی‌دهند. وقتی ما درباره خود احساس خوبی نداشته و خود را دوست نداریم به همین علت به خود فرصت نمی‌دهیم که به اهداف بزرگ خود برسیم، زیرا احساس می‌کنیم استحقاق آنها را نداریم. بعضی از ما اینگونه رفتارها را از محیط خانواده آموخته‌ایم. اما مهم نیست که علت آن چیست بلکه مهم آن است که باید از همین حالا آن را متوقف کنیم. باور داشته باشیم که خوب هستیم و آنچه هستیم فوق‌العاده و افکار و احساساتمان هم درست و مناسب است. ما درست در همان جایی قرار داریم که امروز و در این لحظه باید در آن می‌بودیم. هیچ اشکالی در ما نیست و چیزی به نام مشکل اساسی وجود ندارد. اگر هم اشتباهی مرتکب شده‌ایم، اشکالی ندارد زیرا ما نهایت تلاش خود را کرده‌ایم. همه ما می‌توانیم پذیرای خود باشیم. از هرجا که هستید شروع کنید. به تدریج خود را بیشتر خواهید پذیرفت . توانایی‌ها و استعدادهای خود را پرورش دهید و به خود اعتماد کنید. ما قابل اعتماد هستیم، بنابراین به خودمان افتخار کنیم. تجربه نشان می‌دهد، تقویت اعتماد به نفس و عزت نفس می تواند شما را در خروج از این بحران یاری دهد.